کفتر خانگی
گریه کردم به حال و روز خودم
دوش در بستر زنانگی ام
آینه تا سحر تماشا کرد
حکم اعدام بی بهانگی ام
در جهانی به وسعت آغوش
می رسیدم به جاودانگی ام
عشق همچون عقاب وحشی و من
کفتر بی پناه خانگی ام
یک نفر می برد برای خودش
بهترین اتفاق زندگی ام
بعد از این مرده فرض کن من را
می روم در مزار سادگی ام
آه لطفا دگر به هم نزنید
خلوت دنج شاعرانگی ام