کابوس مرگ
یک کار ساده و دلی؛ برای کودکانی که آرامش را از وجود کوچکشان گرفتهایم.
- آخ بمیرم واسه چشمات
که خودش دریای درده
پشت این نگاه خسته
تن زخمی یه مرده
دل نازکت عروسک
طاقت غمو نداره
انگاری از در و دیوار
بارون عذاب میباره
بذار دستاتو بگیرم
تا یه کم آروم بگیری
بگم این قصه دروغه
شاید از غصه نمیری
تیر و ترکش و گلوله
از خواب چشات جدا شه
کابوس مرگ شبونه
پی رویاهات نباشه
بگم این دیو سیاهی
به خدا یه روز میمیره
شب بیستارهی ما
دوباره سحر میگیره
اما نه، حرفام دروغه
آدما انگار تو خوابن
دنیامون نمیشه بهتر
رویاها نقش بر آبن - تو برو، برو از اینجا
جایی که آدم نباشه
سیب حوا نمیچینه
تخم شری نمیپاشه