ماه تازه

 

گفتم نکند که یاد نمرود بیفتی
می سوزی اگر در آتش و دود بیفتی

که دیر رسی به اوج زیبایی سبزت
بادی بوزد به ناگهان زود بیفتی

چون شاخه گلی قشنگ باشی و به عشقی
از خانه رها شوی و در رود بیفتی

با عکس رخت که نقش هر آب زلال است
گو سعی نکن بر این غم اندود بیفتی

ماهی شده ای برای خود تازه ی تازه
حیف است به برکه ی گل آلود بیفتی

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/116826کپی شد!
44