طلوعت چشمه ی نوره
کویر
طلوعت چشمه ی نوره
طلوعت چشمه ی نوره
غروبت رو تن دریاست
یه رودخونه ی مغروری
که داشتنت برام رویاست
منم کویر خشکیده
تو یک رود پر از آبی
بزار سر رو روی سینم
شبا وقتی که میخوابی
من از خشکی دست تو
بدون عشق می میرم
تو رفع تشنگی هامی
دارم اتیش می گیرم
میخوای رد شی ازم یک روز
میخوای بد شی نمیدونم
یه سد میسازم از جنس
تمام خاک ویرونم
بمونو این تن خشکو
پر از عطرای باغی کن
بمون پیشم تمام عمر
تنم رو باتلاقی کن
پر از شیرینی و شوری
ولی من از نمک لبریز
بیا حل کن منو با خود
بیا رد شو از این دهلیز
بزار لب هاتو رو لب هام
ببین اینقدر خشکیده
به اغوشم بکش یک بار
دلم بی عشق پوسیده
برهان جاوید