زمستون
یه روز از همون روزای ،روشن و خوبِ بهاری
من و تو با هم نوشتیم ، قصه دو تا قناری
تو واسم آواز میخوندی، شعر تو شنیدنی بود
من وتو هر جا که بودیم، شوق پر کشیدنی بود
با هم آرزو میچیدیم ،از درخت خواب و رویا
هیچ حواسمون نبودش، میرسه روزای سرما
هیچ حواسمون نبودش، واسه هم خونه بسازیم
واسه روزای زمستون، پشتی از دونه بسازیم
یه روز از همون روزای ، برفی سرد زمستون
سیلی بدی به ما زد، قصه جیک جیک مستون
شاخه مونو باد شکست و، خورشید از این آسمون رفت
برف و سرما حمله ور شد، آذر از پشت خزون رفت
باد و برف و سرما بود و ما یه سر پناه نداشتیم
واسه گرم شدن تو سرما، حتی رو عشق پا میذاشتیم
آخرم یه تند بادی ، تو رو از شاخه جدا کرد
انگار از بدِ زمونه ، سرنوشت تورو صدا کرد
حالا من موندم و یادِ، اون روز تلخ جدایی
من تو یه قفس نشستم، تو الان پیش خدایی