تو رفته ای
تو رفته ای شادی من دور میشود
تو رفته ای
تو رفته ای
“تو رفته ای و شادی من دور می شود
انگار چشم زندگی ام کور می شود!
دیگر دلت هوای مرا هم نمی کند
این عشق نیز،وصله ی ناجور می شود
هرگز جدایی از تو نشد باورم ولی
این است حق هرکه که مغرور می شود!
باید که صبر پیشه کنم مثل زنی که
درگیر ترک منقل و وافور می شود!
با دست روزگار تو همدست گشته ای
این آش ذره ذره عجب شور می شود
دردا که جای شعر زیبا امروز دفترم
جایی پر از خطهای هاشور می شود!”