مثه برف وسط تابستون
مثه برفِ وسطِ تابستون ، جلو راهِ زندگیم سبز شدی
سبزه کردی تو دل برفیِ من ، واسه ی ثانیه هام نبض شدی
واسه من یه حس خواستنی شدی ، مثه حس انتظار و قاصدک
مثه دلتنگی جمعه ها غروب ، وقتی آدم بدجوری میره تو لَک
تو واسم یه آسمون ترانه ای که میشه واژه به واژه پر کشید
رنگ چشماتو به آسمونا زد ، با تو به خود ِ خود ِ خدا رسید !
تو پر از قاصدک و شکوفه ای ، تویِ این برفیه روزگارِ سرد
مثه جف(ت) شیش مثه آسی ؛ مثه یه شانسِ بزرگی توی آخرین نبرد
من هنوز ستاره چینم / دنبال ردِ نگات
دنبالِ یه شهر امنم / مثه شهر شونه هات *
تو مثه شعرای بکری / که هنوز هیشکی نگفته
مثه اتفاق عشقی / که یهو به جون میوفته
* = مریم حیدرزاده – من از خدامه