جذامی
“جذامی”
گاهی بهم تهمت بزن شک کن اینجوری میفهمم هنوز هستی
اینجوری می فهمم که می بینی هرچند چشماتو رو من بستی
گاهی بهم حتی خیانت کن پنهونی از من عشق بازی کن
با دیدنِ من هوول شو یک بار با ترس و تردید صحنه سازی کن
دائم منو هرگوشه می بینی که از تو دورم از خودم خسته
دلشوره ی دوری ِ از دستات راهو برای مُردنم بسته
تنهایی تو این خونه واگیره دوریِ دستات اتفاقی نیست
گاهی فقط یک لحظه با من باش این آدمِ عاشق جذامی نیست
از اولم این عشق مورد داشت تقصیرِ دیوونگیِ من بود
مثلِ چراغ های سرِ چارراه تکلیفِ تو با عشق روشن بود
خوشحال می شم وقتی درگیری با من؛ با این رویای دور از دست
خوشحالم از این حسِ نفرت بار خوشحالم از اینکه یه حسی هست
دستامو می بوسی ولی میری بازم دلیلش رو نمی دونم
این بدرقه هرجوری هم باشه بازم تو می ری تنها می مونم
این رابطه از ریشه داغونه فکرِ روزای خوبِ بی من باش
من یک زنِ تنهای تنهام و…. تو شوهرِ خوشبخت ترین زن باش