مرهم زخمم غزل و ترانه شد...
«رسم روزِگار» (از «به وقت عشق»)
به دلم امید فردا نمیدم خاطراتتو به دنیا نمیدم
یادمه تو بودی و پاییز و من
تو دلت بیغم و دل لبریز و من
دوتایی پر میزدیم تو آسمون
بین ابرا، توی اوج کهکشون
زیر بارون خزون نم میزدیم
رسم روزگارو بر هم میزدیم
به دلم امید فردا نمیدم
خاطراتتو به دنیا نمیدم
آخه من کلاغ زشت بودم عزیز
مگه من مرغ بهشت بودم عزیز؟!
……………………..
یادمه سمت افق میچرخیدیم
که یهو یه دسته کفتررو دیدیم
نشِـنیدی عمق آه منو تو
نـدیـدی طرز نگاه منو تو
کم کَمک سوز خزونو چشیدم
تـا تـورو بیـن کبوترا دیـدم
هستِمن جدا بود از هستِتو خوب
نـدارم گـلایه از دست تو خوب
آخه من کلاغ زشت بودم عزیز
مگه من مرغ بهشت بودم عزیز؟!
منبع