غزل

…بیشتر

دوستت دارم ولی دیگر ندارم من توان دوستت دارم عزیزم از خودم هم بیشتر آخرش از ما بماند  ردّ صد ها آرزو می‌رسد گویا عزیزم زور این غم بیشتر

دوستت دارم ولی دیگر ندارم من توان

دوستت دارم عزیزم از خودم هم بیشتر

آخرش از ما بماند  ردّ صد ها آرزو
می‌رسد گویا عزیزم زور این غم بیشتر

خود بگو من تا چه حدی اشک ریزم جان من؟
اشک دارد ای خدا چشمانِ آدم بیشتر ؟

مات چشمانت شدم ؛مو را که دیگر وا نکن
آنقدر جانا نکن هی کیش و ماتم بیشتر

میروم اما عزیزم ریشه در قلبم زدی
دوستت دارم تو را هر لحظه،هردم بیشتر

در دلم هستی ولی از بس که لجبازی گلم
میکنی من را تو در رفتن مُصمّم بیشتر

#حدیث_شباهنگ

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/115738کپی شد!
314
۵

  • mreza.irani123456@gmail.com سلام ، زیبا بود ...پایدار باشید.
  • hamidsheykhi درود ، حتما که در ادامه این مسیر شاهد کارهای بهتری از شما خواهیم بود
  • gelauol2005 درود بر شما سرکار خانوم شباهنگ ، اولین اثری که از شما خواندم برایم قابل قبول بود و شک ندارم که این قلم توانایی خلق آثاری قوی تر از این هم دارد به امید درخشش بیشتر شما در این مسیر ، پاینده و پیروز باشید
  • حامد تقی خواه خوش آمدید ./// بر خلاف رسم مرسوم عادت ندارم بگم کار اول رو نقد نمیکنم /// ۰ون کسی ک ک در این فضا حضور پیدا میکنه حتما دوس نداره کاری رو بخاطر تازه اومدن نظر ندن ، پس ‌‌..... کار خوب و چفت و بست داری بود اما اگر بخوام نکته ای رو بیان کنم ارکان جمله چه در شعر و چ نثر بهتره توالی در حد توان حفظ بشه/// می‌رسد گویا عزیزم زور این غم بیشتر = زور این غم میرسد گویا عزیزم بیشتر /// درکل کار خوبی بود خوش آمدید و حس میکنم بزودی کارهای خوبی خواهم خواند و مشتاق کار بعدی تون هستم