ترانه

قهوه ☕️

تو از روبرو بيا و در كنار من بنشين كه از خنده هاى تو شيرين تر هيچ كيكى نيست

میروم در کافه اى دنج و گوشه اى مینشینم

قهوه ام را مینوشم و به چشمانت زل میزنم

نگاهم بین قهوه و چشمان قهوه ایت است

پیش خود هرآن، حرف از تغییر و تحول میزنم


فاصله ات دور نیست میز روبرویم هستى

در ذهن خودم قسمتى از گفت و گویم هستى

آیا کافیست داشتن تو فقط در پس ذهنم

با اینکه دل انگیزترین آروزیم هستى


دلم یک کیک شیرین، کنار قهوه میخواهد

دلم خندیدن هاى بى وقفه میخواهد

تو از روبرو بیا و در کنار من بنشین

که از خنده هاى تو شیرین تر هیچ کیکى نیست

https://www.academytaraneh.com/115655کپی شد!
361
۶

  • gelauol2005 درود بر شما سرکار خانوم رحمت خواه از نظر احساس چیزی کم نداشت و به دل می نشست ولی جسارتا ترانه نبود پیروز باشید
  • حامد تقی خواه سلام ممنون ک احساست رو به اشتراک گذاشتی ، میتونست سپید خوبی بشه با چند تغییر و حذفیات اما جسارتا من خیلی جاها نثر دیدم تا شعر مخصوصا در آغاز، امیدوارم سو تفاهمی نشه از نظرم اگر دوست داشته باشید یه سپید از دلش در بیارم و بپاس حضورتون تقدیم کنم.
    • سپيده رحمت خواه سلام و عرض ادب...ممنون كه وقت گذاشتين و خوندين... بنظرم جالب ميشه...خوشحال ميشم اينكارو كنيد??
      • حامد تقی خواه در کافه ی باهم بودنمان ، در گوشه ای مینشینم ، قهوه ام را مینوشم ، به فنجانم زل میزنم و تو را نیت میکنم ، فنجان را بر میگردانم ، طرحی از چشمانت در ته فنجان است ، در باز میشود و تو می آیی ، چشمان تو شیرین ترین قهوه ی دنیاست
    • سپيده رحمت خواه باسلام و احترام... خواندم و بسيار دوست داشتم مخصوصا اون قسمت كه گفتين فنجان را برميگردانم،طرحى از چشمانت در ته فنجان است??????