بحران…
ما رو عادت دادن
که توو بحران باشیم
فرصتی دست نداد
که ما انسان باشیم!
دس رو دس میذاریم
روز و شب میخوابیم
توی سِیلَم باشیم
باز هم بی آبیم
ما بلاتکلیفیم
مثِ روز معلومه
پس چرا میخونیم:
“همه چی آرومه…”
« هم تن و هم صورتمون کبوده
هم از خودی خوردیم هم از غریبه
قواعدم بلد باشیم میبازیم
بازی زندگی ما عجیبه
خونِمونو توو شیشه کردن اما
میبینیم و خمار رختِخوابیم!
آدم بیرگ، رگ خواب نداره!
چی سرمون اومده که توو خوابیم؟ »
شادِ سرگردونیم!
توی غم میخندیم
دیگه معلوم نیس با
خودمون چنچندیم
هرکی میّاد پاشو
رو گلوت میذاره
پوس کلفتَم باشی
حد و مرزی داره!
ژن خوب، سیری چند؟
اینا حرف مُفته
گِل بگیر درزایِ
هرکی اینو گفته!
#مهدی_دمیزاده
#مهدیدمیزاده
#بحرانِ_مدیریت
#مدیریت_بحران
کانال تلگرام اشعار و نوشتهها:
https://t.me/MehdiDamizadeh
صفحه اینستاگرام:
https://www.instagram.com/mehdi_damizadeh