ترانه
بغض کهنه
تو مثل شهر قصه ای که
تو کوچه هات پر از خیاله
تعبیر رویای دستاتو گرفتن چه محاله
من از خیال لمس دستات
به انتهای غم رسیدم
از نگات ستاره چیدم
تو مثل یه ستاره ی دور
رو دامن سیاه شب ها
می درخشی…تک و تنها
من از هجوم یه سیاهی
به روزنه ی نور رسیدم
برق چشمای سیاه تو رو دیدم
چشمات اصالت صعوده
صعود قله های ادراک
تو نگاهت چشم من میشه نمناک
تو مثل یه کتاب شعری
که شاعرش غزل سروده
خط لبخند تو معنی کشف و شهوده
تو مثل غربت یه عابر
تو لحظه ی تلخ عبوری
مثل بغض کهنه لبریز و صبوری