چقدر باید از عشق گفتُ...
چقدر باید از عشق گفتُ
چقدر باید از عشق گفتُ
با این دوری ازت سر کرد
مگه میشه که بی چشمات
یه لحظه عشقُ باور کرد
ازت تصویری که دارم
تو هر رویای ساده م هست
شاید از یاد تو رفته
ولی من خوب یادم هست
منی که عاشقت بودم
الان تو دورترین تقطه م
می دونستم تهش اینه
یادت باشه بهت گفتم
یه دنیا واژه هست با من
ولی شعر عاشقانه نیست
واسه قلبی که دیوونه است
نبودت عادلانه نیست
“همیشه لحظه های خوب
به چشم برهم زدن میره
دلت می خواد که تکرار شه
ولی افسوس دیگه دیره
یه وقتایی یه حس هایی
یه یک آنی تموم میشه
تموم مزرعه گاهی
با یک آفت حروم میشه”