گریه
ترانه گریه
صدای گریه هام تا سقف آسمون به گوش میرسه
اونقد قدم زدم تا جایی که دیگه پاهام بی حسه
صدای گریه هام تا سقف آسمون به گوش میرسه
اونقد قدم زدم تا جایی که دیگه پاهام بی حسه
دلم به این خوش به یادمی هنوزسرت شلوغ که
خبر نمی گیری خبر نمیاری اینم دروغ که
دلت برام تنگو بدون من شبات همیشه دلگیره
چقد دل (ه) سادم واسه ندیدنت بهونه میگیره
آره دروغ که سرت شلوغ تو دلم پر از غَمِ
وقتی میام پیشت توی خودت میری مث(ه) مجسمِ
چه دیر فهمیدم که نگاه تو سرده به من نمی خنده
داره توی سینه به جای اون قلبت یه سنگ می بنده
به یادتم هنوز تا نیمه های شب دلم به این خوشِ
روزای عاشقی پشت سرت میره این حس میکُشِ