تاوان

تاوان

خوشحال می شم نظرتون رو راجع به نوشته هام بگید

گفتم بمان

گفتی ببخش

ناچارم و بی ادعا

گفتم که من عاشق شدم

با التماس و با دعا

گفتی ولی در قلب من

جایی برای تو نبود

گفتم که نه خسته شدی

از عشق من، اما چه زود

رفتی و من پشت سرت

اشک نگاهم ریختم

تصویر تار رفتنت

بر جان و دل آویختم

هر لحظه قلبم گفت تو

دادی کشیدم برسرش

هربار سنگش می زدم

تا گم شوی از خاطرش

بسیار خود را سوختم

بسیار خاکستر شدم

هر دفعه دل کندم ز تو

صد بار بی یاور شدم

اما همیشه با خودم

گفتم که او می آیدش

روزی که دیگر قلب من

آیا وُرا می خواهدش

حالا گمانم شد یقین

باز آمدی اما چه سود

دیکر درون قلب من

جایی برای تو نبود

تو بی قرارم هستی و

من بی نوایت نیستم

هر قدر می خوانی مرا

در اختیارت نیستم

اشک نگاه آخرت

درد مرا خاموش کرد

تصویر تار رفتنم

حالا تو را مدهوش کرد

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/115104کپی شد!
481
۲

  • Leila_Etminan درود برشما.. ممنونم از نظر لطفتون?⁦
  • مریم طاهری درود بر خانم اطمینان عزیز، این قسمت ترانۀ شما را خیلی دوست داشتم که نوشتید تو بی قرارم هستی و من بی نوایت نیستم هر قدر می خوانی مرا در اختیارت نیستم با اینکه قافیه ندارد، و البته الزامی هم ندارد، زیباست. قلمتون سبز