دریای بی رحم
دریای بی رحم
دریای بی رحم
پاتو که تو ساحل گزاشتی
آرامشِ دریا بهم خورد
موجی به ساقِ پات گره زد
کشیدو تا قلبِ خودش برد
هی دستو پازدی نخواستیش
فهمید وبیشتردلبری کرد
به قوسِ کمرِ تو پیچید
چرخی زدو افسونگری کرد
رامش شدی، آرومِ آروم
شدی عروسِ ناز دریا
از شادی طوفانی به پا کرد
تنها شدم تنهای تنها
بی تابی و اشکامو که دید
شالتو یادگاری آوورد
این تنه خسته از شِنارو
با حسِ نا امیدی آزرد
روحت براش کافی نبودو
جسمتورو هم تا ابد برد
من موندمو ساحلِ غم بار
با خاطراتی که نمی مُرد