دلِتو زدم
دلِتو زدم ، زیادی خاستمت
اونقِده که تو ازم خسته شدی
مگه میخاستی مالِ خودت باشی؟
شایدم زیادی وابسته شدی
حالا پاییزه و یادت اومده
با غرورش منو آتیش میزنه
یه گوشه وایساده میبینه منو
منو که داره واسه تو میشکنه
اومده یادت و بارون میزنه
داره قلبِ منو از جا میکنه
دوباره شب شد و موندم یه تَنه
یه ستاره داره چشمک میزنه
مهشید شرافی زاده