نبودنهای طولانیت
این روزا خیلی سخت میگیرم
با زندگی انگار درگیرم
از وقتی که تنها شدم ، بدجور
از عشق و از عاشق شدن سیرم
من خیلی وقته مثه تو تنهام
من خیلی وقته مثه تو خسته م
من خیلی وقته کوله بارم رو
دور از نگاه آدما بسته م
من فکر میکردم که عاشق شم
تنهاییارو میشه قسمت کرد
میشه کنارِ آدما موندو
عاشق شدو احساسِ لذت کرد
ترجیح میدم مثه تو باشم
مثه تو و چشمای طوفانیت
دنیا شب و روزش یکی میشه
پیشِ نبودنهای طولانیت
حالا که تو نیسی و من اینجام
حالا که تو نیسی و من تنهام
از سرزنشهاشون پریشونم
از عشقِ آدمها گریزونم
مهشید شرافی زاده