درگیر
درگیر
تو نیستی با دلم درگیر میشم
باعکسهایی که مونده پیر میشم
شبیه قایقی به گل نشسته
تو چشمه عابرا تحقیر میشم
تو نیستی با دلم درگیر میشم
باعکسهایی که مونده پیر میشم
شبیه قایقی به گل نشسته
تو چشمه عابرا تحقیر میشم
به دور از عشق تو آشوب میشم
به مشتی خاطره مصلوب میشم
شقایق بی گلش معیوب میشه
نباشی بی تو من مخروب میشم
توی بارونی از احساس گیرم
به سمت ناخوشی هرلحظه میرم
نباشی توی این احساس مبهم
مثه ماهی توی تنگم اسیرم
مگه میشه تو رو از دل سوا کرد
درختو از رگ و ریشه جدا کرد
واسه هرچی که رفتی عاشقونه
نمیشه جز تو اسمی رو صدا کرد
توبرگردی چه حالم خوب میشه
تمام نا خوشیم مطلوب میشه
نباشی در کنارم لشکر عشق
به دست( ه )خاطره مغلوب میشه