حرمت
تو لایق نبودی تو هیچی نداشتی
تو از عشق و خوبی همش کم گذاشتی
تو اصلا نفهمیدی که من چی می خوام
ازت رد شدم تا نباشی تو دنیام
تو دنیایی که با تمام وجودم
من عاشق شدم با همه تار و پودم
تو که بی من اِنقدر پر از شوق و شوری
یه راهی نزاشتی واسم غیر دوری
با این که می دونم که بی تو نمیشه
واسم چاره ای نیست به غیر از، صبوری
تو خواستی نباشم با قلبت با حرفات
نمی دونی حرفات چه حسی به من داد
چه خوب بود می شد بت بگم مهربونم
که عشق جدیدت بهت خیلی میاد
تو هیچی نمیگی از اون مهربونم
حیا می کنی یا ترحّم می دونم
از اون عشق پاکت دیگه ذره ای نیست
دلم مثل اول دیگه پاپِی اِت نیست
تو بی من نمیشه که تنها بمونی
مث من پر از بغض یه گوشه بشینی
تو دور از منم عالیه روزگارت
نکن حاشا عشقم عزیزم تو اینی
تو من رو صدا کن بگو بم چی میخای
چرا ساکتی باز؟ همینو نمیخای؟
جداشیم که دیگه یه حرمت بمونه
یه حرمت که قلبم پر از عشق و خونه