ترانه ها
بانوی شب
چون اشک از چشم تو من
آیا برون افتاده ام؟
آیا چو لیلا در دل
دشت جنون افتاده ام
همخانه ی غمهای من
بانوی شعر و شور و خون
مجنون خود را کرده ای
بی کس در این دشت جنون؟
ای آشنای شام من
تنهاترین تنهای شب
چشمم به راه بودنت
بانوی مه رشک رطب
ای در تمام بود من
پس لرزهای شور تب
با من بمان ای آشنا
هرگز مرا مکن رها
آواره ی چشمان تو
این کوچه گرد بی ریا
چون اشک از چشم تو من
آیا برون افتاده ام؟
آیا چو لیلا در دل
دشت جنون افتاده ام
همخانه ی غمهای من
بانوی شعر و شور و خون
مجنون خود را کرده ای
بی کس در این دشت جنون؟
بانوی من اینجا خزان
در خانه غوغا می کند
بانوی من باران و شب
با اشک سودا می کند
اینجا خزان در خرمن
گیسوی سرو افتاده است
در خلوت تنهایی ام
خط جنون افتاده است
تنها در این مخروبه ها
آواره ی هر شب منم
در امتداد بودنت
تنهاترین تنها منم
نسرین قلندری
ترانه ها