ترانه ها
قحطی عشق
ای دو چشمت حسرت هر روز من
دل چه آوردی به حال و روز من
وای رسوا گشته ام در چشم تو
با من از شیداییت رمزی بگو
قحطی عشق است و لیلا بسته پا
قحطی دل یوسف مصری به چاه
قحطی عشق
ای دل از واگویه های راز تو
مویه در جان می کند آواز تو
خاک را برهم بزن تا جان من
پر زند تا نقطه ی آغاز تو
از دلم تا خلوتت راهی کجاست
ای حریم خلوتم همساز تو
یک دم از این شهر غم پرواز کن
عشق را با نام او آغاز کن
دل بده همچون زلال آب باش
همچو من در حسرتت بی تاب باش
چون من امشب پای در رهکوره ها
دل بشوی از زرق و برق کوچه ها
ای دو چشمت حسرت هر روز من
دل ؛ چه آوردی به حال و روز من
وای رسوا گشته ام در چشم تو
با من از شیداییت رمزی بگو
قحطی عشق است و لیلا بسته پا
قحطی دل یوسف مصری به چاه
با من از ناگفتنی هایت بگو
خسته ام از حسرت جام و سبو
از سخن بس کن نگو دیگر خموش
جام در جامم بزن نوشت بنوش
نسرین قلندری
دفتر ترانه های من