تو خیالی یا حقیقت
تو خیال خسته ی جسمِ کویر
دوباره بارون و دریا می بینم
دوباره مثل شبای قبل از این
خودمو بالای اَبرا می بینم
تو خیالِ خسته ی جسمِ کویر
دوباره بارون و دریا می بینم
دوباره مثل شبای قبل از این
خودم و بالای ابرا می بینم
دریا و ماهی و اون قشنگیاش
همه رو پیش تو یکجا می بینم
جنگل و درخت و گلهای حیاط
همه رو زیبای زیبا می بینم
الان از روزی که گفتی که میای
آسمون و خورشید و ستاره رو
کهکشون و ماه و ابر و با بهار
همش و دوباره اینجا می بینم
توی ایستگاهِ قطار منتظرم
همه رو تنهای تنها می بینم
میرسی با چمدونت تو خیال
دلِ من از تو سینه کنده میشه
می دَوَم سمتت تو آغوشم بیای
صدای سوتِ قطار بیشتر میشه
تو خیالی یا حقیقت یا پری
تو بهاری که چنین دل میبَری
عطرِ تو، تو کل ایستگاه پیچیده
فکر کنم دنیا مثل تو ندیده