تک درخت اَفرا
مثل تک درخت اَفرا توی جنگل بلوطی
تو اگه ریشه دَووندی توی این دیار غربت
تنِ تو به خاک اینجا ، هَنوزم نداره عادت
مثل تک درخت اَفرا ، توی جنگل بلوطی
مثل فریاد حقیقت ، تَه بن بستِ سُکوتی
توی اَنبوهِ درختا ، با همه غَریبه هستی
برای طلسمِ جنگل ، پارچه ی دَخیل نبستی
تو اگه سبزی هنوزم ، پر غُرور و سر به بالا
تو وُجودت سرد و خشکی ، یه درختِ تک و تنها
توی این کورانِ وحشت ، زیرِ نور داغ خورشید
تویِ این جنگلِ بی روح ، وَسطِ کابوس و تردید…
تویِ گرد و خاک این شب ، هیچ کسی تو رو نفهمید
شاخه یِ اُمیدِت آخر ، از هَمین اندیشه خُشکید.