دقیقه های انتظار
دقیقه های انتظار
یه شهر خاکستری و یه آسمون سوت و کور
یه کوچه ی قدیمی و یه خونه از جنس بلور
تو باغچه مون کنج حیاط نشون و ردپای عید
آینه و هفت سین و بچین به حرمت هوای عید
حس غریبانه ی کوچ برای این فصل سفید
قصه ی تکرار زمان قصه ی شاخه های بید
نفس نفس هوای نو کنار سفره ی بهار
چه تلخ و شیرینه همین دقیقههای انتظار
حرکت معکوس زمان به سمت رویایی شدن
تمام ساعتای شهر حالا تماشایی شدن
فقط تو این ثانیه ها یه حسی از خود خداست
همینه لحظه های عید حسابش از همه جداست