یادم تو را فراموش
یادم تورا فراموش
دلتنگ و بی قرارم ، دل را بکش به آغوش
یارا دمی تو بردار ، این بار کهنه از دوش
دنیا همه سراب است ، از حال خود برون آ
در عاقلی چه باشد ، ول کن جهان و می نوش
از راه ابروانت ، رفتم به شهر رویا
بر بام گیسوانت ، مهر است و ماه مدهوش
با قلب مهربانت ، یا وسعت نگاهت
یارا دوباره جان ده ، بر بلبلان خاموش
از دوریت نگارا ،خواندم نوای زاری
بشنو صدای من را ، جان رابده تو بر گوش
بر سینه ام نوشتم ، بارنگ خون دلها
من پای بند عشقم ، یادم تورا فراموش