کوروش یغمایی – ٢۶ فروردین ٩٩
بر پایه نظریه های مدرن علم فیزیک ، کرم چاله ، مسیری میانبر بین دو نقطه از فضا می باشد که می توان از یک سو به درون آن رفت و بلا فاصله از سوی دیگر در جهانی دیگر از آن خارج شد.
چرخه تولید انبوه و پخش سراسری هنرمند (به قول فرهنگ دوران قاجار عمله طرب) در درون و برون کشور هم عملکرد حیرت آور کرم چاله ها را یاد آور می شود. همانگونه که در کرم چاله ، قوانین و معادلات علم فیزیک و ریاضی و… که در کره زمین کاربرد دارد ، بی اثر است ، در این چرخه دور باطل هنری هم ، شایستگی ها و قوانین و استاندارد های هنری موجود در جهان کار نمی کند بطوریکه از یک سو عموم مردم بدون هرگونه آزمایش ابتدایی و شایستگی هنری و داشتن تجربه لازم و نه حتا کافی ، به درون این چرخه شگفت انگیز فرو می روند و از سوی دیگر در بهت و ناباوری بی درنگ با برچسب و برند هنری از درب دیگر بیرون می جهند و به مردم ساده دل خورانده می شوند .
در فرایند این پدیده تناسخ گونه فاجعه هنگامی رخ می دهد که افراد فروافتاده در این چرخه ، این سراب را واقعی پنداشته و خود را « هنرمند » هم می پندارند و بر پایه خالی بودن میدان هنر ، به خود اجازه می دهند که سخنان خامی هم پیرامون هنر و حتا امور اجتماعی و یا هر چیز دیگری صادر فرمایند . سد البته از آنجا که انسان ناگزیر است با فرهنگ جامعه خود سازگار شود ، عموم مردم هم با ساده دلی مزمن تاریخی خود در زمینه هنر و بویژه نبودن الگوهای راستین و شایسته به آنچه که در دسترس دارند بسنده می کنند و بر پایه عادت آن را می پذیرند و حتا از آنان الگو هم می سازند.
از آنجا که تقریبا کارگزاران و تولید کنندگان و مجریان در این چرخه تولید انبوه خود برآمده از عوام می باشند و حتا تعریف ومعنی و مفهوم ویژگی های هنر و هنرمند راهم نمی دانند ، درب این چرخه تولید ، برای ورود عموم باز است « البته بغیر از هنر مندان » . این نابسامانی ها در برون از ایران هم ادامه دارد . تنها فرق میان درون و برون ایران ( غیر از بهره مندی از بانوان و سد البته از هنرشان ) در آن است که جای کرم چاله تغییر و از شبکه داخلی به شبکه جهانی نقل مکان می کند. این شبکه های جهانی با سوءاستفاده از قدرت تبلیغاتی خود (دگر گون کردن باورهای عمومی از روش های غیر مستقیم با یاری گرفتن ازچاشنی های تصویری و نمایش و رقص و جلوه های دلربا و خوشایند) آنچنان مخاطبان را به گیجی و گنگی و در حالت کما برده اند که توان تشخیص سره و ناسره را هم از دست داده اند بگونه ای که هر چه را بخواهند بجای هنر و هنرمند به آنها می خورانند. تا جایی که حتا برای شنیدن صدای خواننده هایی که در کنسرت ها خارج از (کوک) نت می خوانند پول می دهند تا به حس شنوایی و گوش خود آزار برسانند (پدیده ای نا یاب که در شنیدن و لذت بردن از موزیک در هیچ کجای دنیا حتا جوامع پس افتاده فرهنگی یافت نمی شود)، آن هم در کشور هایی که کانون و مهد موزیک مدرن در جهان می باشند. اکنون کار به جایی رسیده که حتا مجریان و برنامه سازان خود خوانده هم ، که با خیال خام خود میدان هنر را خالی پنداشته اند به خود اجازه می دهند که در زمینه موزیک و ترانه و هنر و هر آنچه که می خواهند ، تعیین تکلیف کنند و لقب والای « هنرمند و استاد » را مانند برچسبی نمایشی و فریبکارانه بر یقه هر یک از میهمانان برگزیده خود سنجاق کنند.
تعریف هنر ، « آفرینش زیبایی » است و ملاک شناخت هنرمند « آفرینش » او می باشد و اثر هر هنرمند از پیشینه فلسفی او رنگ می گیرد، « هنر نغمه آزادی انسان است »، براین پایه خواننده و نوازنده و … هر چند چیره دست و کم نظیر، هنرمند به شمار نمی آیند ، بلکه فقط اجرا کننده آفرینش های دو هنرمند آهنگساز و شاعر (آهنگ و شعر) می باشند. به بیان ساده تر اگر آهنگ و شعری در میان نباشد نه خواننده ای به کار می آید و نه نوازنده ای و …
گرفتاری ما درپیدایش میهمان ناخوانده ای بنام موزیک غربی (میهمانی که اکنون در همه جهان میزبان شده است) از آن است که چرخه دور باطل این پدیده فرهنگی از چند سال پیش از انقلاب مانند کودکی یتیم اسیر ناپدری، بی بهره از هر گونه هنر خود شده است .
هیچگاه به گفته ها و سلیقه های شخصی مجریان و برنامه سازان و… خود خوانده تکیه نکنیم چون اگر کمی هوشیار باشیم متوجه خواهیم شد که خود آنها هم برآمده از عوام می باشند.
کوروش یغمایی – ٢۶ فروردین ٩٩
تصاویر :
علینقی وزیری(آغازگر مدرنیته در موزیک ایران) – روح الله خالقی – پرویز مقصدی – واروژان – عارف قزوینی – نوذر پرنگ – ایرج جنتی عطایی – تورج نگهبان
@kouroshyaghmaei