یاد عشق از خاطر دیوانه دست بردار نیست
یاد عشق
یاد عشق از خاطر دیوانه دست بردار نیست
هر کسی حق پیشه کرد محکوم چوب دار نیست
خندهی تلخ مرا دیدند و گفتند دل خوش است
غم به دل دارم ولی در خلوتم غمخوار نسیت
هر که را دیدم پی مال و منال و سکه بود
مرحم زخمهای بیدل ، رونق بازار نیست
درهیاهوی شلوغیعای این شهر فریب
مدعیان صف به صف اما رفیق و یار نیست
چند بار باید در این بیراههها راهی شویم
چارهی درد دل ما ای عزیز تکرار نیست
ای دریغ از ذرهای مهر و محبت ، ای دریغ
مهربان بودن در این دوره زمانه عار نیست
ما ز دوران بی نصیب و روز و شب ها در گذر
گویی در این روزگار آرامشی در کار نیست
در هوای دین ما گویند بی شک کافر است
آنکه گوید زندگانی بیش از این یکبار نیست
دست از غمها بگیر و قدر این لحظه بدان
سهم ما بیتابی و ماندن در این آوار نیست