غرور
گفتی خداحافظ در و بستی
با اینکه قلبت پشت در جا موند
با اینکه اسمم رو پلاکی زرد
رو گردن تو بی خبر جا موند
احساسی که اشکاتو راهی کرد
از قلبیه که دست تو دادم
برگرد و با اشکای من سر کن
دلتنگیاتو پاک کن از یادم
از من به تو راه زیادی نیس
تنها یه اغوشه که یخ کرده
شاید غرورت خسته شه از ما
دستام به دستای تو برگرده