به تو، به او

به او که دیگر نیست…
.
دختر شدی، از دختری اَت خیر ندیدی!
مادر شدی و از همه رویات گذشتی
پای من و هر دغدغه ام پیر شدی و
با حرفِ بهشت از همه دنیات گذشتی

جز نیشِ زبانم به تو تقدیم نکردم!
سرتاسر تو گوش شد و حرف شنیدی
هی خون جگر خوردی و جز خنده نبودی
هی مهر شدی عشق شدی ناز کشیدی

از یاد برفتی و فقط در دل تقویم
یک روز به نام تو شد و هیچ نگفتی
زیر بغلت را چه کسی غیرِ خداوند
با مهر گرفته ست که از پای نیافتی؟

هر چند که از دختری اَت خیر ندیدی
مادر شدی تا که پدرت باز درآید!
هی درد شدی درد شدی درد کشیدی
تا زندگی اَت با تو فقط درد بزاید!

به تو که هستی…
.
ماهِ لای روسری هستی
بابِ هر دلبری هستی
واسه آرامشِ شبهام
قرص خواب بهتری هستی

حسِ بودن توی رگهامی
مثه سایه همش باهامی
این یه اعترافِ شیرینه
تو همونی که می خوامی

عاشقونه بهت نگا کردم
حسمو فقط تو فهمیدی
تو به من همیشه با چشمات
حس فوق‌العاده ای می دی

تو برام لطافت محضی
کشور عشق اما بی مرزی
هیچ کی مثه من نمی دونه
با نگاهت چقدر می ارزی

بی تو از خدا طلبکارم
عمرمو بهت بدهکارم
دنیا اومدم برای این
که بهت بگم دوست دارم.

#مهدی_دمیزاده

کانال تلگرام اشعار:

@MehdiDamizadeh
@MehdiDamizadeh

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/111567کپی شد!
458