خوب میبافم
با چشمات خواستم درگیر شم تا
تنم با دستِ تو توو حَصر باشه
میخواستم همنشینِ صحبتامون
دو تا فنجونِ چایِ عصر باشه
یکی اینجا هنوزم بی تو هر شب
با یه رویا به عمق خواب میره
با رویایی که پیشت قَد کشیده
کنارِ خاطراتت آب میره
تمومِ آرزوهامو، یه جوری زیر و رو کردی
که چشمامو به در هر شب، بدوزم باز بشکافم
یه دستم بین موهاتو، یه دستم تو خیالاتم
منم با زیر و رو کردن، یه عمره خوب میبافم
همین رَختت که رو دوشِ طنابه
میتونه بهترین تصویر باشه
میونِ رقصِ تو توو باد باید
همین سهمِ من از تقدیر باشه
یکی دیشب شبیهت اومد اما
کنارِ در نشست و توو نیومد
خیالاتم برام قالیچه ای شد
که عمری پاتو خورد و روو نیومد
تمومِ آرزوهامو، یه جوری زیر و رو کردی
که چشمامو به در هر شب، بدوزم باز بشکافم
یه دستم بین موهاتو، یه دستم تو خیالاتم
منم با زیر و رو کردن، یه عمره خوب میبافم