تردید
تردید
نه راضی میشی به رفتن
نه تن میدم به هر دردی
چیکار باید کنم بیمن
تموم راهو برگردی؟
یه چیزی اینجا وارونهس
که جای هیچی محکم نیست
من هر کاری بگی کردهم
یه چیزا دست آدم نیست
ما حبسیم تو یه بازی که
ازش چیزی نمیدونیم
با هم درگیر یه وهمیم
با هم مغلوب میمونیم
با اینکه بودنت با من
مسیر غصهمو سد کرد
ولی حالا نمیدونم
با این بودن چه باید کرد
من از شَکم به این احساس
چی باید با تو میگفتم؟
اگه تو پرت شی پایین
خودم تو دره میفتم
میون راه و بیراهه
با یک تردید درگیریم
یا با این درد میجنگیم
یا تو این صلح میمیریم
آنا جمشیدی