علی پاداش (بها)
جاده
هیشکی انگار نمی دونست خالی از احساسه پاهام...
جاده از نفس زدن هام همه راه و باخبر بود
توی کوله بار، روو دوشم التهاب یک سفر بود
خستگی هام مث سایه پا به پای من میومد
دست خاطره ت روو شونه م ، هی بهم تلنگر میزد:
یادمه وقتی که رفتی خونه روو سرم آوار شد
همه ی دارایی من، بی تو همین کوله بار شد
پای رفتنم نبود و هجرت از تو قسمتم شد
و چه ساده سایه ی من، انگار از اون خونه کم شد
یادت اون روز کنارم بود، دستتم توو دست سردم
هی تو گوش من می گفتی: من دیگه بر نمی گردم
طعنه می زدن می گفتن سنگای کنار جاده:
گرمه از عشقه که می ره اینجوری پای پیاده
هیشکی انگار نمی دونست خالی از احساسه پاهام
اونکه عمری همه چیم بود، رفته و نیست دیگه باهام
حالا سالهاست که تو نیستی این صدا با بغض می خونه
جاده، جاده ی قدیم نیست یاد تو اما جوونه
#علی_پاداش
#بها