"اقتضای قد کشیدن"
این اقتضای قد کشیدن بود
اینکه به عادت دل نمی بندیم
اینکه به سختی را میایم باهم
اینکه به آسونی نمی خندیم
آغاز این قصه محبت بود
پایان اون؛ تکثیر تنهایی
تو آینه ی آینده ی ما نیس
نقشی بجز تصویر تنهایی
پاییز با دستای یخ بسته
در میزنه میخواد وارد شه
بوی فسادو می شنوی راحت
هرجا که یه رودخونه راکد شه
جنگی که ما با همدیگه داشتیم
بی خاصیت؛ بی هیچ دلیلی بود
وقتایی که آروم می شد اوضاع
تنها دلیلش زن ذلیلی بود
این اقتضای قد کشیدن بود
آخر جدایی سد معبر کرد
عشقی که سر تا پاش زخمی بود
از خونه مون رفتن روباور کرد