افسارگسیخته
خستم کرده این دنیای ناکردار– کودک درونم پیر و پژمرده س
زندگیم مث نمای بیلبورده—واسه همه یه دفتر ورق خورده س
یه جا کز میکنم بیکار و بیهوده —مث عروسک گنگ تو ویترینا
نمیدونم کجا اتمام من میشه– کجا تمومه این طلسم و نفرینا
واسم یه آرزو شده که این سازو —یه روز بی گریه رو زمین بردارم
بدون قرص اعصاب . غرق آرامش— بتونم خودمو خندون نگه دارم
سانسور شده خوشبختی تو داستانم —شدم افسارگسیخته ای که تو بنده
کسی که اسم یک عشق نفس گیرو– از رو آیفون دلبستگیش کنده
شباهتی نداره این خودم با من –اتوبان غم و دردمو مسدود کن
بزار آشفتگیم به اسم عشق باشه —منو فقط به داشتن تو محدود کن