کم طاقت
گذشتم نباشی توی زندگیــم
گذشتم خیالم رو راحت کنــم
خیالت نه درگیر دنیام نیست
بمونم کنارت باید بـشکنــم
گذشتم نباشی دیگه بعد این
نگامو می بندم به سمت نگات
تو هم بیشتر از این نمون پیش من
کمک کن نپیچه توو گوشم صدات
نگامو گرفتــم که راحت بری
بــری تا کنارت دلـــم نشکنِ
مهم نیست چقــد وابستَتَم
دلم خواستــه باید اَزت بــِکَّـنِ
بذار تا که راحت بری به سفـــر
بدون مرد خستت یه کم طاقت
نری بعد رفتن بگی عشق تو..
یه حس دروغ، فقط عادت
نری گوشه گیر شی بری توو خودت
نری آسمونی بشی بی خبر
نباید کنـــارش توو فکرم بری
بیا خاطراتـو، بذار و نَبــَر
فقط آرزوم ، بشــه بعد من
بری غرق رویا یه عاشق بشی
یه کی که وجودش وجودت شده
بدون غم و درد و نه رنجشی
ازت دل بریدم ؛ دیگه راحتـــم
از اون حال و روزی که با غم گذشت
شروع دوباره ست واسم زندگی
منم درس گرفتم از این سرگذشت
گرفتم که باید تو این زندگی
بجز من با هیچ کی رفاقت نکرد
بدون هر کی جنس تو اومد باید
به هیچ وجه واسه دل وساطت نکرد
به دل گفتم این راه و رسمش نبود
بری دل بدی و ازم خسته شی
مگه چی می خواستی کنارم نبود
یعنی بی خبر میشه وابسته شی
#حسین_خزایی
#کم_طاقت
تیرماه نودو شش