نقد آقای بابک سلیم ساسانی بر ترانه ی خانم آزاده ربانی
وقتی نبارید آسمون دیگه ..میگن زمین ِ تشنه تسلیم شد..
اسم ِ کویرو رو تنش حک کرد ..سنگر به سنگر مرگ تقسیم شد..
توو جنگ ِ بالا دست و پایین دست ..کم که بیاری چاره تسلیمه ..
کی گفته با تقدیر میجنگه !!..دستایی که هم شَآن ِ تعظیمه..
ما یک به یک تکرار ِ مردابیم ..مرداب با تقدیر میسازه..
مرداب جرعه جرعه توی ِ خواب ..رویاشو به کابوس میبازه ..
جنگل دلش سبزه میدونم ..جنگل پراز احساس ِ مرطوبه ..
اما دل پر داغ صحرا هم ..احساس سبز ِ آرزوش خوبه ..
حسش به آب .. میجوشه از قلبش ..قلبی که تیکه تیکه از درده ..
دردی که تِکه داده به حسرت .. عین ِ سراب ِ تشنه میگرده ..
تفسیر ِ بودن گاهی غمگینه ..وقتی پُر از خالی شدن باشی ..
وقتی که توو جغرافیا ی بخت .. توو کُنج ِ تلخ ِ انزوا جاشی ..
میگن نبارید آسمون دیگه ..میگن زمین تشنه تسلیم شد..
میگن که آه از آسمون بارید ..وقتی کویر توو نقشه ترسیم شد..
با درود خدمت خانوم ربانی عزیز با افتخار نکاتی که در مورد این ترانه به ذهنم میرسه رو مطرح میکنم
در نگاه اول ممکنه سوژه ی ترانه تکراری به نظر برسه اما نگاه شاعر نگاه تازه ای است که تقابلی رو بین آسمان و زمین به تصویر میکشه
مشکلی که در پرداخت سوژه وجود داره عدم یکپارچگی و انسجام در روایته
همونطور که از اسم ترانه بر میاد مخاطب انتظار داره که ترانه ای با محوریت کویر بشنوه اما این المان بدون دلایل کافی در طول ترانه به مرداب، صحرا، جنگل و… تغییر میکنه و این مساله مخاطب رو در دریافت معنا و منظور مولف دچار سردرگمی میکنه
بهتر بود مولف با یک خط مشخص پیش می رفت و با نگاهی دقیق برای هر بند از ویژگی های کویر بهره میگرفت
کویر..
وقتی نبارید آسمون دیگه ..
میگن زمین ِ تشنه تسلیم شد..
اسم ِ کویرو رو تنش حک کرد ..
سنگر به سنگر مرگ تقسیم شد..
شروع ترانه با یک جابجایی ارکان شروع قدرتمندی به حساب نمیاد.
اما تصویر سنگر به سنگر مرگ تقسیم شد یادآور تکه تکه شدن خاک کویر هست و تصویر زیباییه
خلاصه بند:
وقتی آسمان با زمین دشمنی کرد و دیگه نبارید زمین تسلیم شد و کویر بودن رو پذیرفت
توو جنگ ِ بالا دست و پایین دست ..
کم که بیاری چاره تسلیمه ..
کی گفته با تقدیر میجنگه !!..
دستایی که هم شَآن ِ تعظیمه..
با احترام به نظر شاعر تسلیم شدن وقتی که کم آوردی اندیشه ی خوبی نیس
ترکیب هم شان تعظیم، ترکیب موفقی نبوده
میشد با درگیر تعظیمه جایگزین کرد
ما یک به یک تکرار ِ مردابیم ..
مرداب با تقدیر میسازه..
مرداب جرعه جرعه توی ِ خواب ..
رویاشو به کابوس میبازه ..
این بند با اینکه به تنهایی واقعا بند زیبایی از آب دراومده اما روند روایت رو به هم زده
شاعر «ما» رو وارد روایت کرده
اما چرا تصویر کویر با مرداب جایگزین شده. مگه در بند اول زمین کویر بودن رو نپذیرفت؟
جنگل دلش سبزه میدونم ..
جنگل پراز احساس ِ مرطوبه ..
اما دل پر داغ صحرا هم ..
احساس سبز ِ آرزوش خوبه ..
مصرع اول یک هجا کم داره
جنگل دلش سبزه «که» میدونم
توجیه تسلیم پذیری هم اندیشه ی زیبایی نیست
اما دل پر داغ صحرا هم
احساس سبز آرزوش خوبه
بیت بسیار زیبایی است
اما چرا جنگل و صحرا ؟
شاید جنگل و کویر خط روایت رو بهتر ادامه میداد
حسش به آب .. میجوشه از قلبش ..
قلبی که تیکه تیکه از درده ..
دردی که تِکه داده به حسرت ..
عین ِ سراب ِ تشنه میگرده ..
مصرع اول هم از نظر آهنگ و هم از نظر دستوری دچار اشکال هست
المان سراب تشنه هم بدون دلیل جایگزین کویر شده
مصرع آخر عین سراب تشنه میگرده
مشخص نیست که میگرده به کدام معنا به کار رفته
تفسیر ِ بودن گاهی غمگینه ..
وقتی پُر از خالی شدن باشی ..
وقتی که توو جغرافیا ی بخت ..
توو کُنج ِ تلخ ِ انزوا جاشی ..
تفسیر بودن میتونه سخت یا آسان باشه
تفسیر غمگین نمیتونه معنای دقیقی رو به مخاطب انتقال بده
بیت دوم :
وقتی که تو جغرافیای…
به تنهایی بیت زیبایی است
میگن نبارید آسمون دیگه ..
میگن زمین تشنه تسلیم شد..
میگن که آه از آسمون بارید ..
وقتی کویر توو نقشه ترسیم شد..
در پایان بعد از چند بند که ارتباط چندانی به تقابل آسمان و کویر
نداشت باز به این موضوع برمیگردیم
از آسمان آه می باره یعنی پشیمانه اما چی شد که به پشیمانی رسید؟ و چرا با این وجود باز هم نمیباره؟
به هرحال عدم پرداخت مناسب باعث شد که خط روایی و داستانی ترانه گم بشه و سوژه ی خوب ترانه به سرانجام نرسه
با بهترین آرزوها برای سرکار خانوم ربانی مدیر محترم آکادمی