آنها که دانشور را فاقد دانش سیاسی میدانند؛ در اشتباهند/سیمین بر مدار منطق میچرخید اما جلال تند سیاسی بود
سیدمحمد بهشتی در مراسم نکوداشت سیمین دانشور، با اشاره به اینکه سیمین دانشور در ایران بیشتر به نام نویسنده شناخته شده تا استاد باستانشناسی گفت: بی خبری از آشنایی و علم سیمین دانشور به حوزه باستانشناسی برخی را به این اشتباه میاندازد که سیمین دانشور نویسنده و سیمین دانشور باستانشناس دو فرد جدا هستند. واقعیت این است که هردوی این سیمینها در عالم حرفه خود ممتاز بوده و هستند.
بهشتی افزود: سووشون دانشور بر قله ادبیات نشسته و این مسئله اتفاقی نیست. او چند رمان بیشتر ننوشته ولی در میان آثارش سووشون جایگاه ویژهای دارد. در عالم باستانشناسی و تاریخ هنر ایران بازهم در قله ایستاده است. کمتر کسی است که چنین تخصصی داشته باشد و حرف سنجیده بزند و شاگرد تربیت کند. فصل مشترک نوشتن و باستانشناسی چیست؟ چند نویسنده را میشناسیم که به تاریخ هنر ایران در حد تدریس دانشگاهی اشراف داشته باشند؟ جز سیمین دانشور کسی نیست.
او سپس به ارتباط میان تاریخ هنر و ادبیات اشاره و اظهار داشت: واقعا شاید الزامی به آگاهی داشتن از هردوی این حرفهها برای موفق شدن در یکی از آنها نباشد و هر حوزه مستغنی از دیگری میتواند باشد اما صرف وجود داشتن مسئله نیست. در عالم ادبیات باید صدها رمان نوشته شود تا شاید یکی در ادبیات معاصر مانا بماند. در حوزه تاریخ هنر و باستانشناسی هم مطالعات بسیاری لازم است تا شاگردی تربیت شود که درخشندگی ماندگاری داشته باشد. وقتی کسی با هر دوی این حوزهها آشنایی و انس دارد به سرعت میدرخشد، هم در داستاننویسی و هم در تاریخ هنر. هر دوی این حوزهها وقتی درخشیدند که با یک گوهر ملاقات کردند، یعنی وجود سیمین دانشور.
بهشتی سپس در توضیح این گوهر وجودی یادآور شد: این گوهر همان چیزی است که تاریخ هنر را برای یافتن آن مطالعه و دنبال میکنیم. دلیل اینکه به دنبال یافتن هنر در دورههای ساسانی، اشکانی، سلجوقی و… میرویم نیاز به درک و شناخت گمشدهای به نام فرهنگ ایرانی است. چرا داستان و رمان مینویسم؟ هر داستان ماندگار میتواند همچون پنجرهای باشد که در پس خود گوهر ارزشمندی را نمایان کند. این گوهر در داستان ایرانی فرهنگ ایرانی است. به همین دلایل هم خانم دانشور در ادبیات و مطالعات باستان شناسی و تاریخ هنر یک استثنا است.
این کارشناس میراث فرهنگی تاکید کرد: قطعا محصول کار باستانشناس ما وقتی با ادبیات، شعر و رمان آشنا باشد با وقتی که چنین آشنایی وجود ندارد متفاوت خواهد بود. ما با برگزاری چنین مراسمهایی میگوییم که چشم دیدن بزرگی بزرگان را داریم و امیدوارم این سنت باقی بماند و با همین عینک بزرگان دیگر را هم قدردان باشیم.
قبادی (مدیر پژوهشگاه علوم انسانی) نیز در این مراسم ضمن اشاره به پژوهشهایی که شخصا در مورد آثار و شخصیت سیمین دانشور انجام داده است، گفت: از نگاه یک پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی به نظرم سیمین دانشور خوانشگر خلاق میراث فرهنگی ایران است. او همچنین از نادر شخصیتهای سرآمد محقق و آفرینشگر است که اسطورههای ایرانی را در ادبیات معاصر از تلمیح به بازآفرینی ارتقاء داد.
او ادامه داد: دانشور هوشمندی خاصی در کشف سازگاریها و همسازیهای مولفههای فرهنگ ایرانی و اسلامی به طور توأمان داشت. او دانش کاملی از ادبیات کلاسیک داشت و جهانیاندیشی و ایرانینگری را همزمان در خود جای داده بود. او دغدغه هویت داشت و تلفیق زیست هنری، اضطراب وجودی و تعهد اجتماعی را در آثار ادبی ممکن کرد. مشی او اعتدالگرایی و خواستهاش جهانی عاری از خشونت بود. سووشون آیینه تمام این مولفههاست. گویی شاهنامه معاصر است که بازآفرینی شده و همان نیازی که فردوسی درک کرده بود را دانشور هم درک کرده بود.
قبادی همچنین در توضیح بیشتر رجوع به اسطورهها فراتر از مرز تلمیح یادآور شد: دانشور توانست اسطورهها را از تلمیح به بازآفرینی ارتقاء دهد چون توانایی تصرف شاعرانه در وقایع رایج معاصر را داشت. اساسا سووشون خودش یک شعر منثور است. دانشور روح زمانه را در اسطورههای ایرانی دمید و اسطوره را مقتضی به زبان زمان خود پرداخت کرد. او کیهانی میاندیشید و اصولا یک اسطورهساز باید جهان به ظاهر کوچک انسانی را به کائنات منتقل کند و انسان را هم جهان بپندارد.
مدیر پژوهشگاه علوم انسانی اضافه کرد: دانشور دانش جهانی دارد اما بر پایه بنای هویتی ایرانی و اسلامی ایستاده است. لازمه خلق اسطوره این است که آفرینش کلنگر و آرمانگرا وجود داشته باشد تا انسان هبوط کرده را که میخواهد به بهشت بدون خشونت بازگردد کمک کند. تمام این ملاکها به خوبی هم در سووشون و هم در جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان دیده میشود.
همچنین ناصر تکمیل همایون (جامعهشناس و تاریخپژوه) در این نشست گریزی به خاطرات خود از سیمین دانشور و جلال آل احمد زد و گفت: سالهای دانشگاه که تازه سیمون دوبوار و ژان پل سارتر را شناخته بودیم بچهها به شوخی میگفتند سیمین و جلال هم مثل آنها هستند. البته اولین آشنایی من با جلال آل احمد به واقعه ۹ اسفند و توطئه شاه علیه دکتر مصدق برمیگردد. جلال آن روز مقابل خانه مصدق روی چهارپایه رفته بود و سخنرانی خطرناک و آتشینی در حمایت از دکتر مصدق کرد. بعد هم جمعیتی از خیابان جمهوری درحالیکه شعار دهان مصدق پیروز است سر میداند به آنجا رسیدند.
او ادامه داد: نوبت دوم ملاقاتم با جلال آل احمد در خانه خلیل ملکی بود که خیلی جدی و مصمم حرکتهای ضعیف جبهه ملی را نقد میکرد و میگفت جبهه ملی باید تندتر و قویتر عمل کند. یک بار هم وقتی در خارج از کشور بیمار شدم جلال آل احمد به دیدارم آمد که فکر میکنم آدرسم را از شمس آل احمد گرفته بود. وقتی او را دیدم اصلا بیماری را فراموش کردم و بلند شدم نشستم. چندی بعدش هم میهمانش شدیم که سیمین دانشور را هم دیدم. نهایتا وقتی به تهران برگشتم و هنوز خیلی با سیاست ایران آشنا نبودم برای عرض تسلیت به مسجد فیروزآبادی رفتم و اتفاقا هم سیمین خیلی من را تحویل گرفت. همین مسئله باعث شد عوامل ساواک فکر کنند چگوارا آمده و بلافاصله دستگیر شدم. بعد از انقلاب هم چند مرتبه خانم دانشور را دیدم.
این جامعهشناس و تاریخپژوه سپس با انتقاد از کسانی که سیمین دانشور را فاقد دانش سیاسی معرفی میکنند، اظهار داشت: عدهای میگویند جلال سیاسی بود و سیمین نه، منظورشان هم از این حرف این است که خانم دانشور درک و دانش سیاسی نداشته است. این ادعا غلط است سیمین دانشور دانش سیاسی داشت فقط فعال سیاسی نبود. جلال بالا و پایین فعالیت سیاسی را گشت و نهایتا به خسی در میقات رسید اما سیمین شیوهای متفاوت از او در وجه اجتماعی و سیاسی داشت. هرچند که هر دو واقعا بر یکدیگر اثر گذاشته بودند، حالا نه مثل قمر آریان و دکتر زرینکوب.
تکمیل همایون افزود: اگر کسی میخواهد تحلیلی اجتماعی و تاریخی از سیمین دانشور ارائه دهد حتما باید او را جدای از جلال آل احمد ببیند و لحاظ کند. منکر تاثیر این دو بر یکدیگر نیستم ولی سیمین شخصیت و تفکر مستقلی داشت که بر مدار منطق میچرخید و با نظم آکادمیک پیش رفت، اما جلال نوعی نویسنده تند و تیز سیاسی بود.
محیط طباطبایی نیز در این مراسم با اشاره به انتشار کتاب سیمیننامه گفت: سیمین دانشور شخصیتی تاثیرگذار در حوزه ادبیات و تفکر دهه ۴۰ بود، شخصیتی که مستقل و جدا از جلال آل احمد باید شناخته شود. هر دو آنها البته بر رشد و اعتلای همدیگر نقش داشتند.
محیط طباطبایی اضافه کرد: آخرین خاطرهام از سیمین دانشور به سال ۶۹ و تشکیل اولین فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی بازمیگردد. هرچند نهایتا او هم در آن دوره همچون خیلیهای دیگر به دلیل سن و سال ترجیح داد از مسئولیت در فرهنگستان کنار بکشد. او واقعا هم در ادبیات و خلق داستان و هم در حوزه باستانشناسی و تاریخ هنر با تربیت دانشجویان فرهیخته یک شخصیت تاثیرگذار بود و هست.
در پایان مراسم البته یکی از خویشاوندان سیمین دانشور و جلال آل احمد نسبت به عدم توجه شهرداری و سازمان میراث فرهنگی برای احیا و بازسازی خانه سیمین و جلال انتقاد کرد.
اسکندر مختاری (از کارشناسان میراث فرهنگی) هم با اشاره به ثبت خانه سیمین و جلال در میراث فرهنگی در توضیح روند بازسازی این خانه گفت: شهرداری برای حفظ و احیا قصد خرید خانه را دارد که یکی از وارثها سهم خود را فروخته و دیگری هنوز خیر. تعمیرات خانه هم انجام شده و اقدامات دیگری هم در حال پیگیری است و من جای نگرانی نمیبینم.