جنگ انفرادی
تو حضورت واسه من کافی بود،رفتی و دنیای من نابود شد
من جهانم بعد تو بی وقفه،به فضای تخت خواب محدود شد
تا میام یادم بره رفتن تو،خاطراتت باز منُ غرق میکنن
این روزا آهنگایی که گوش میدم،با زمان بودنت فرق میکنن
گاهی وقتا می زنم بیرون ولی،دیگه از حِسای خوب دل کندم
وقت تنهایی توو بغضم گمم و،بین مردم مصنوعی میخندم
مثل مردی که تووی جنگِ با خودش،
به هجوم ترکشا هم راضیه
خیلی وقتی واسه زنده موندنش،
عطر پیرهنت توو دنیاش کافیه
روی دوشم غصه مثل کوهِ و،واسه من فرهاد شدن ممکن نیس
سرنوشت من شکست عشقیه،دیگه آینده برام روشن نیس
روز و هفته،ماه سال انگاری،معنیاشون بعد تو فرق داره
تو بُتم بودی خودم شکستمت،روی دنیام کفره که میباره
بعد آغوش تو خیلی وقته که،من شدم مَردی بدون سرزمین
تو کتاب زندگیم به جای عشق،دیگه چیزی نیس بغیرِِ نقطه چین
مثل مردی که تووی جنگ با خودش،
به هجوم ترکشا هم راضیه
خیلی وقتی واسه زنده موندنش،
عطر پیرهنت توو دنیاش کافیه
امید منتظری