عاقبت
ساده از رنگ نگاهِ من، گذشتی نازنین
عاقبت؛ رسوا شدم، رسوای جانان نازنین
حبس؛ درمان می کند، عشقِ تو رو در آخرت
آسمان؛ جای منِ دیوانه ی بیچاره نیست
سبز کن؛ آتشگه زرینِ چشمانت عزیز
تا بسازم منزلی از فرش جانانم عزیز
صبر؛ شاید ماندنِ آمال من در آتش است
جان؛ سزاوارِ تو و ماندن برایم نعمت است
سرگذر؛ از کوچه ی قلبِ گنهکارِ دلم
بالِ خود بربند و پربُگشای از دستِ دلم
تاجِ خوشبختی؛ سزاوارِ منِ دیوانه نیست
عاقبت؛ مثلِ فرشته پر بزن! اینجا گذرگاهِ تو نیست.