رفته بودی…

از احساسم به تو چیزی نمونده،
غم عشقت منو اینجا کشونده.
اگه بودی شاید اینطور نمیشد،
نبودت جونمو تا لب رسونده.
نبودی زیر بارون گریه کردم،
به تو چشمای خیسو هدیه کردم.
زمانی که تو رو با اون میدیدم،
یه لحظه به وجودم شک میکردم.

یه لحظه تیره میشد کل دنیام،
میغلتید روی گونم اشک چشمام.
میفهمیدم تو دنیا عشق، مرده،
نگاهم مکث میکرد مثل پاهام.
چه حرفای قشنگی گفته بودی،
ولی اونطور که میگفتی نبودی.
چشامو بستمو، تا صد شمردم،
ولی پلکامو وا کردم، نبودی…

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/106226کپی شد!
610
۳
۱

  • سینا صدیق سلام آقای امیدی شاید چون موسیقی هم کار می کنید ریتم و خوب رعایت کردین.اما بعضی از تعابیرتون زیاد شنیده شده سادگی میتونهدر استفاده از کلمات معمول اما بوجود اوردن تصاویر ذهنی جدید باشه موفق باشید
  • sajjadfarhadi زمانی که تو رو با اون میدیدم، یه لحظه به وجودم شک میکردم. ( این بیت نسبت به بیت قبلش همگام و هم خوانش نیست.... البته این نظر منه ) شعرتون شعر خوبی بود ولی ای کاش بند آخر از قافیه های دم دستی استفاده نمی کردی و سعی می کردی بهتر میشد..... موفق و مانا باشید
    • حسین امیدی سلام و عرض ادب، مرسی از دقت و نظرتون. شاید چون زیبایی رو تو سادگی میبینم ساده مینویسم. به هرحال سعی میکنم تو کارهای بعدیم رعایت کنم مرسی