چشمای تو
وجود تو غزل شده بدون وزن وقافیه
برای شاه بیت غزل ردیفِ چشمات کافیه
تو جنگلِ باورمی اما بدون یک درخت
تو شاهِ این قلب منی اما بدون تاج وتخت
عطرِخاک و بوی دریا///یه شمیم تازه از توست
شبهای مهتابی رو ///در کنار تو باید جست
پیش برق چشمای توانگار که ستاره کوره
هر نگاه مهربونت مثل انعکاس نوره
کنارِ وسعتِ قلبت،آسمون خیلی حقیره
رنگِ چشمات توی ذهنم ،آخرین تصویره
میشه از رنگ چشات ذره ای به من ببخشی
توی سرمای زمستون مثِ خورشید می درخشی
تو نگات هزار تا غزلِ نگفته داری
نازنینم یه غزل ازت میخوام به یادگاری
شاه قلبم این یه فرصت دوباره س
چشمای تو بهونه ی نوشتن این ترانه س
ا