شب یلدا….
شب یلدا، اولین شب زمستون
خونمون بازه، به روی مهمون
همه ی فامیل، دور هم میشینن
دلایی که خالی از غصه و کینن
حیاط خونمون و مه میپوشونه
مامان بزرگ برامون قصه میخونه
یه قاچ هندونه میون سینی
آخ که چه کیفی داره شب نشینی
وقتی که یلدا میشه هر سال
عاشقی بی اندازه میشه
حس قشنگ دوستیامون
یه بار دیگه تازه میشه
شب یلدا شده،موقع سرما شده
موقع دور ریختن غمها شده
شب یلدا…شب یلدا