بغضِِ تنهایی
همین لحظه به دور ازتو
یکی بی وقفه می باره
با یادِ خاطرات خوب
تمام شب رو بیداره
همین لحظه به دور ازتو
پْرم از حسِ دل تنگی
دیگه محدود شد ه دنیام
به یک دنیای بی رنگی
دیگه سرمای احساسم
واسه دستات تب کرده
حالا خورشید این عاشق
خودش رو رنگ شب کرده
دیگه اینجا بدونِ تو
دارم چشمامو می بندم
دارم تو بغضِ تنهایی
به جای گریه می خندم
همین لحظه به دور ازتو
چشام از گریه بارونه
به یاد اون دوتا چشمات
تن و جونم پریشونه
یه دیوونم،که میبینم
پای چشمات شبستونه
همین لحظه به دور از تو
دیگه میرم تک وتنها
تاکه پلک هام بسته شن
تا با یادت بشم پیدا
عیسی کریمی کدخدائی
مرحبا بر دوست عزیزم جناب ایرانی . بهترین کاری بود که به شخصه تابحال ازتون خوندم. لایک تقدیم به شما.
ناهید ملکی
سلام جناب ایرانی ترانه زیبایی بود دوسش داشتم لایک
آزاده ربانی
سلام ترانه ی زیبایی ازتون خوندم به نظرم قلمتون بسیار صیقل یافته خیلی وقت بود فرصت کامنت گذاشتن روی آثار دوستان رو نداشتم امروز فرصتی پیش آمد و ترانه تونو که خوندم دیدم قلمتون بسیار رنگ و رو گرفته بسیار پخته تر شده وتبریک میگم بهتون خوشحالم که این پیشرفتها رو میبینم .. بسیارهم عالی و لایک