حراج

توو گیر و داره عشق تازه تو
یه بغض کهنه گیره این گلومه
گرون واسم تموم شد این حراجت
چیزی که مفته واست آبرومه

حراج عشقی که من زندگیمو
به پاش دادم ولی تو مفت رفتی
دیگه از سکّه افتادن نفسهام
تا تنهایی خونه گفت رفتی

مراقب بودم هرجا روزگارت
فقط روو پاشنه ی شادی بگرده
مرور پرسه هامون زیر بارون
همه دنیای مرد دوره گرده

قرار این بود هر دو ساده رد شیم
نشیم پابند این چله نشینی
نتونستم ولی تونستی رفتی
نشون دادی هنوزم بهترینی

نگاهت فرق کرد روزای آخر
هوای خونمون حتی عوض شد
نمیشد گفت اینا اتّفاقه
شکستنهات از روی غرض شد

تمومش کردی با یک حرف کوتاه
بلند کردی منو از خواب انگار
“خداحافظ”، جا خوردم، چی میگی؟!
نه دیگه لحنتم فرق داش اینبار

محمد قاسمی (شاهد)

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/102867کپی شد!
1109
۱۰
۱