غروبایِ تلخ و خورشید
پنجه های گرمِ غربت، ناخونای تیزی داره
وقتی تنهایی عزیزم، میشه تنها راه چاره
ناخوناش تیزه و امّا، دلخوشی واست میاره
تو روزای بی پناهی، پشتته؛ کم نمیذاره
وقت تنهایی تو غربت، می مونی سر دوراهی
آخ چی میشه که نمونی، توی غربت و رهایی
حالا تو موندی دوباره، تو مسیر شک و تردید
غربتُ با همه خوبیش، غروبایِ تلخ و خورشید