اغما

نفسهامو نَشمُر برو خوبِ من … نذا ( ر ) بیش از این غرقِ دنیا بشم
واسه موندَنم پیله دورم نباف … بذا ( ر ) فارغ از پیله پروانه شم
بذا ( ر ) سر رو سینم تا باور کنی … همه حجمم از بوقِ دستگا ( ه ) پره
نفسهایِ مصنوعیه این جسد … حضورم رو با پنبه سر میبُره
تمومش کن حالا که تنها شدیم … همین ثانیه بهترین فرصته
با دستِ کی راحت بشم غیرِ تو … برام مرگ با دستِ تو عزّته

نذا ( ر ) شوک بدن این تنِ خسته رو … نمون نازنینم ، از اینجا برو
نِمیری اَقلاً چشاتو ببند … نمیخوام ببینی تو این صحنه رو
هوایِ سفر کرده دلواپسیم … دلم شورِ بغضِ تو رو میزنه
یکم گریه کن شاید آروم بشی … چقد ( ر ) این جنازه شبیه منه

نمیخوام بپوسم رو این تختِ سرد … نمیخوام که مردن برام ساده شه
خلاصم کن از این تنِ لعنتی … داره این جسد روحمو میکُشه
اَلان یکصدو بیستو یک روزِ که … منو این اُطاق آشِنایِ همیم
یه دستگا ( ه ) بجا من نفس میکِشه … شدم حبسِ این بازیِ پانتومیم
نمیخوام تظاهر به بودن کنم … دیگه خستم از این دلِ آهنی
بکِش سیمِ اونو تا ثابت کنی … طرفدارِ اون نیستی ، با منی

نذا ( ر ) شوک بدن این تنِ خسته رو … نمون نازنینم ، از اینجا برو
نِمیری اَقلاً چشاتو ببند … نمیخوام ببینی تو این صحنه رو
هوایِ سفر کرده دلواپسیم … دلم شورِ بغضِ تو رو میزنه
یکم گریه کن شاید آروم بشی … چقد ( ر ) این جنازه شبیه منه

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/102098کپی شد!
1983
۴
۵۱