بیا برگرد
تو یک رویای خیسیُ
دل من ابر بارونی
تو ازین عشق و دوس(ت) داشتن
دیگه چیزی نمیدونی
نمیدونی چرا امروز
مثه اسفند رو آتیشم
تو بستی بند کفشاتو
ازین بدترشم میشم
یه کوله روی دوشِ تو
یه کوله تو دلم غمباد
منو یه سایه رو دیوار
شدیم بغض و شدیم فریاد
دوباره عطر اون موهات
هراس انداخته توو جونم
تبانی کرده ای با باد؟
جهت ها رو نمیدونم
پریشونیمو از موهات
یه عمره که به ارث بردم
توی مرداب تنهایی
بدون تو دیگه مُردم
اتاقت سردو تاریکه
میسوزه بی تو توی تب
در و پنجره و تختش
بهونه گیر شدن امشب
چراغا لمس چشماتو
زمینش ردی از پاتو
هواشم عطر موهاتو
بیا برگرد سر جاتو
بخواب آروم که این خونه
نباشی استرس داره
به تو حتی در و دیوار
حسودیم میشه، حس داره
هماتیمورنژاد