بی وفا
یادت میاد یه روزی
با من یه عهدی بستی
گفتی باهات می مونم
تا وقتی زنده هستی
اما تو عهدمون و
زیر اون پا گذاشتی
من و رها کردی و
رفتی تنها گذاشتی
با بی وفاییِ خود
دلِ منو سوزوندی
عهدمون و شکستی
تا آخرش نموندی
کاش دل نبسته بودم
به یه عشق پوشالی
اسیر قلبی بشم
باشه از احساس خالی
برو دستِ تو رو شد
دیگه تو رو نمی خوام
دوس ندارم تو باشی
یه لحظه پیشِ چشمام
یه روز تو رو می بینم
تنها می شی و دلخون
با اون چشمای پر اشک
پشیمونی پشیمون